Sunday, February 20, 2011

اسفند دونه دونه

اسفند دونه دونه
سيد علي سرنگونه

شعار جديد مردم شريف ايران در راهپيمايي يكم اسفند 1389

Thursday, June 10, 2010

رهنورد: حاکمیت فعلی در پی براندازی جمهوری اسلامی است

رهنورد: حاکمیت فعلی در پی براندازی جمهوری اسلامی است

جرس: زهرا رهنورد با اشاره به اینکه دنیای مدرن، استبداد و دیکتاتوری را بر نمی تابد، به روند جنبش سبز پرداخت و تصریح کرد که همه مایلند که گره مشکلات فعلی را باز کنند . اما حاکمیت در پی خشونت است . در پی سرکوب و دستگیری مردم و معترضین هستند . گویا نمی خواهند مشکلات را حل کنند . فکر می کنم حاکمیت فعلی با عملکرد بدی که دارد در پی براندازی جمهوری اسلامی است. چیزی که نه مردم و نه کروبی و موسوی و من به دنبال آن هستیم.

آنچه در زیر می خوانید متن مصاحبه زهرا رهنورد با روزنامه ایتالیایی رپوبلیکا (La Repubblica) است که روز گذشته در ادوار نیوز منتشر شد.

زهرا رهنورد با آن روسری گلدار ترکمنی و بلوز جین اش در زیر چادر مشکی اما تور دارش، خیلی زود تبدیل به مشهورترین زن ایران در همه انتخابات های سی سال گذشته شد.چهره ای که بارها توسط نشریات داخلی و خارجی بیشتر از همسرش میرحسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری ایران مورد توجه قرار گرفت و تبدیل به سوژه داغی برای بحث و جدل میان موافقان و مخالفانش شد.او بارها مورد حمله مخالفان خودش و حتی مخالفان همسرش قرار گرفته است.

دکتر زهرا رهنورد ، نقاش و مجسمه ساز و استاد دانشگاه که به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی از سالها دور چهره ای مشهور در عرصه فرهنگ ،هنر و سیاست بوده است در بخش پیشین این مصاحبه وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که آیا از دفاع همسرش از او در مناظره انتخاباتی با محمود احمدی نژاد راضی بوده است یا نه؟

بارها از زنان ایرانی پوزش خواست .مهندس موسوی در برابر حمله های تند رقیب انتخاباتی اش در باره همسرش (زهرا رهنورد) او را روشنفکرترین زن ایران لقب داده بود .خانم رهنورد در این باره می گوید :”کلام آقای موسوی یک حرف نمادین بود.شاید مرا نمونه ای از همه زنان ایرانی تلقی کرد.چون او احترام زیادی برای زنان قائل است.”

هر وقت کسی از رهنورد در باره همسرش موسوی سوالی می پرسد، پاسخ می دهد: من اول رهنورد هستم سپس همسر موسوی

خانم رهنورد در ماه های گذشته، تحت فشار دائم، بر شما و همسرتان چه گذشت و چگونه این دوره را زندگی کردید؟

به مدت یک سال مردم ایران زیر انواع و اقسام فشارها به سر می برند . زیرا فقط پرسیده بودند که رای شان کجاست ؟ این پرسش می توانست از طرف حاکمیت بطور قانونی و مسالمت آمیز پاسخ داده شود . اما حاکمیت فعلی در برابر این سوال ساده و دموکراتیک استبدای ترین رفتار را انجام داد و مردم سوال کننده را دستگیر و زندانی کرد ، به روی آنها اتش اسلحه گشود. امروز مطالبات مردم ایران آزاد ی، دموکراسی ، قانون گرایی و انتخابات آزاد است . این خواسته ها بسیار گسترده تر از اعتراضات اولیه است . پس طبیعی است وقتی مردم ما در چنین شرایط سختی به سر می برند ، من و موسوی و کروبی وآقای خاتمی و خانواده های ما، هر یک زیر ضربات فیزیکی یا اتهامات و شوک هایی متعدد قرار بگیریم .

در یک چنین روزهائی، تقریباً یکسال پیش، اطمینان به پیروزی در انتخابات داشتید، با نگاه به این گذشته، چه احساسی نسبت به آن دوران دارید؟ آیا احساس غضب می کنید؟ احساس تسلیم؟ احساس امید؟ یا احساس اندوه؟

جنبش سبز ایران در پی سعادت و رفاه مردم است . این در حالی است که حاکمیت فعلی روز به روز بیشتر از گذشته موجب فقر و مکنت مردم و تهدید آزادی های اساسی شده است . انتخابات گذشته فرصت بسیار خوبی بود که از مردم ایران گرفته شد و این مایه تاسف است .

شما و همسرتان بصورت دائم در شرائط تحدید بسر می برید. آیا ترس دارید؟ خود را در خطر حس می کنید؟ هرگز فکر کرده اید که کشورتان را ترک کنید؟

هرگز به ترک ایران نیاندیشیده ام . البته من ، پیش از انقلاب ایران ، به دلیل انسداد سیاسی و سرکوب های رژیم شاه در آمریکا بودم و فعالیت خارج از کشور را به همراه همسرم در آنجا و از طریق فعالیت در انجمن های اسلامی دانشجویان ایران در آمریکا و اروپا پیگیری می کردیم . اما امروز ما از یک فرد ساده به یک افراد شاخص و موثر تبدیل شده ایم . سرنوشت ما بیش از گذشته به ملت ایران و آینده آن گره خورده است . ایران جایی است که من ان را برای زندگی و مرگ خودم انتخاب کرده ام . تا خدا چه بخواهد .اما در مورد ترس : هرگز در زندگی خود از هیچ فرد ویا نظامی نترسیده ام . انگاه که به مسئولیت های خودم به عنوان یک انسان آزادی خواه عمل نکرده باشم من فقط از خدا می ترسم . موسوی هم در مقایسه با گذشته با شجاعت و جرئت بیشتری صحبت وعمل می کند و هرگز از آرمان هایش کوتاه نخواهد آمد .

احتمالاً تظاهرات خیابانی، بیش از آنکه از سوی اغلب اشخاص پیش بینی می شد و انتظار میرفت، به پیش رفت. همسر شما یک شخص “فنی و متخصص بود”، که به یک رهبر محبوب و پرجذبه تبدیل شد… آیا این پیشروی و پیش رفت بیش از آنی بود که خود ایشان انتظار داشت؟ آیا شما خود را به دست این جریان در حال حرکت سپردید و یا آگاهانه انتظارات ملت را دریافتید؟

در جریان انتخابات دهم ریاست جمهری ایران و در سال گذشته ، هم من و هم موسوی و هم ملت ایران انتظاراتی داشتیم . همه خواهان بهبود اوضاع کشور و تغییرات اساسی بودیم . احترام به آزادی های فردی ، عدم دخالت در زندگی زنان و مردان این سرزمین ، ازادی و دموکراسی و قانون گرایی .این ها بخشی از خواسته ها و آرزوهای ملتمان بود . اعتراضات و کنش مردم و ما بر یکدیگر تاثیر متقابل داشته است . اما این یک واقعیت است که مردم از ما جلوتر هستند و ما را با خود به سوی آرمان های شان می برند . وقتی حاکمیت حاضر نشد به این پرسش طبیعی مردم ایران که ” رای من کجاست ” ، پاسخ دهد و به جای پاسخ قانونی و مدنی ، زندان و گلوله را به مردم ایران نشان داد ، در این حالت و به طور طبیعی هر مخالف شاخصی می توانست به یک شخصیت مقبول و یا محبوب تبدیل شود . موسوی هم یکی از این شخصیت ها ست که با اقبال مردم روبرو شد .

آیا درحال حاضر گفتگوئی با دولت در جریان است؟ آیا در حال حاضر کوششی برای بازگشودن (گره) و حل شرایط ایجاد شده در جریان است؟

همه مایلند که گره مشکلات فعلی را باز کنند . اما حاکمیت در پی خشونت است . در پی سرکوب و دستگیری مردم و معترضین هستند . گویا نمی خواهند مشکلات را حل کنند . فکر می کنم حاکمیت فعلی با عملکرد بدی که دارد در پی براندازی جمهوری اسلامی است . چیزی که نه مردم و نه کروبی و موسوی و من به دنبال آن هستیم . در نتیجه گفتگویی نمی تواند در جریان باشد .

تاکید می کنم که جنبش سبز یک جنبش اصلاح طلب، نرم و ضد خشونت است .۲۲ ،۲۵ و ۳۰ خرداد سه تاریخ مهم و بزرگ درجنبش سبز مردم ایران است و حضور میلیونی مردم در خیابان دراین روزها بشارت پیروزی این جنبش در اینده بود.

چه پیامی مایلید از سوی جنبش سبز به جهانیان بدهید؟ جامعه جهانی چه کاری می تواند انجام دهد و چه عملی را نباید انجام دهد؟

جنبش سبز و مطالبات مردم کاملا ملی، ایرانی و مردمی و درون جوش است . به هیچ جریان بیرون از ایران وابسته نیست و از آن خط و الهام نمی گیرد. اما افکار مترقی جهان به طور طبیعی باید مدافع حقوق ملت ها باشد و ازادی خواهی را در هر کجای جهان که باشد ، حمایت کند. افکارعمومی جهان باید مواظب باشد که دولت های شان در معامله با دولت ایران، آزادیخواهان ایران را حمایت کنند. اما در نهایت مردم ایران باید خودشان مشکلاتشان را حل کنند .

در ماه های گذشته خبرهای بسیار از اعدام ها، تجاوزها، خشونت ها و به زندان انداختن ها داشتیم. عکس العمل شما در این موارد چگونه بوده؟ آیا چیزی هست که مایل باشید در این زمینه بگوئید؟

من به طور کلی با خشونت از طرف هرکس که باشد مخالفم . در ایران و در درون جنبش سبز گروه های مرجع مثل هنرمندان ،روزنامه نگاران ،فعالان حقوق بشر ، دانشگاهیان ، ورزشکاران ،و گروه های دیگری مثل جنبش معلمان ، کارگران ، دانشجویان و زنان وجود دارد .

همچنین در اطراف فلات مرکزی ایران اقوام و نژادها با زبان ها و ادیان متفاوت زندگی می کنند که می تواند به یک فرصت خوب برای ایران تبدیل شود . حاکمیت می تواند این ها را به یک فرصت خوب تبدیل کند و همه را زیر بال و پر خود بگیرد و وحدت ملی را در عین تکثر و احترام به حقوق فرهنگ ها و اقلیت های نژادی و زبانی و قومی ، وحدت ملی را تقویت کند . آن وقت خواهیم دید که هیچ حرکت خشنی از سوی هیچ گروه و زبان و مردمی اتفاق نمی افتد . از این رو من با هر نوع خشونت از جمله اعدام مخالفم . اما مهمتر این که روش های دادرسی منجر به اعدام شده است . برای من مهم است و فکر می کنم این اعدام ها ، سیاسی و فاقد وجاهت قانونی لازم و حقوقی بوده است .

اگر امروز بخواهید پیش بینی ای انجام دهید، بنظر شما این زورآزمائی به کجا می کشد و چگونه ختم می شود؟

ملت قطعا پیروز خواهدشد و به آرمان های خود خواهد رسید . اما این موقعیت مرهون پایداری و مقاومت مردم و هم چنین موجب ارتقاء سطح اطلاعات ، آگاهی و دانایی آنها خواهد بود . نهایتا حق همیشه پیروز است . حتی اگر زمان زیادی لازم داشته باشد .

دنیای مدرن ، استبداد و دیکتاتوری را بر نمی تابد . دنیای رسانه و اینترنت و دیجیتال و دنیای نظریه ها و اندیشه ها ، خواهان دموکراسی و ازادی ملی و ازادی های فردی است و ایران هم بخشی از این جهان است.

آیا هرگز فکر کرده اید که تسلیم شوید و از خیرش بگذرید؟

هرگز! چرا باید چنین فکر شومی به سر من بزند . خودم را به خدا سپرده ام و امیدوارم تا آخرین قطره خونم را به پای ازادی و دموکراسی بریزم . تا خدا چه بخواهد .

شما سمبل زنانی هستید که به میدان آمده اند. چه چیزی مایلید در مورد نقش زنان در جنبش سبز بگوئید؟

حاکمیت فعلی ایران در این ایام یک سال خیر ، به سرکوب زنان پرداخته و اولین سرکوب را در حق خود من انجام داد . رییس دولت آنها در روند انتخابات در یک مناظره تلویزیونی با موسوی ، حمله را به من شروع کرد و شخصیت علمی و هنری من را زیر سوال برد . اگر چه موجب ریشخند ملت به خودشان شد . زنان به طور جدی از پیش تاران جنبش سبز بوده اند. حاکمیت هم به طور جدی زنان را سرکوب کرده است . اما این سرکوب نقشی در عقب نشینی زنان نداشته است .

زنان ایران همواره در پی تحقق دو دسته مطالبات هستند: ۱- مطالبات ملی که تحقق آزادی ، دموکراسی ، قانون گرایی ، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی های فردی و شخصی در سطح خصوصی و عمومی و ۲- رفع تبعیض و اعاده حیثیت فرهنگی و حقوقی زنان ایران و تنظیم قوانین برابری خواه.

اما من بارها گفته ام تحقق دموکراسی بدون حضور زنان و بدون پاسخ مثبت به مطالبات زنان ممکن نیست .

آیا مسئله هسته ای بر شرائطی که بعد از انتخابات سال گذشته ایجاد گردیده تأثیری داشته و دارد؟

دولت از مسئله هسته ای سوء استفاده می کند . در ظاهر شعارهای تند می دهد و در باطن سازش می کند . و به دنبال معامله با دولت های دیگر است . آن هم به دلیل عدم مشروعیتی که دارد . بنابراین تلاش می کند اگر در ایران نا مشروع است ، در سطح بین المللی با دادن امتیازاتی به دولت های مختلف ، برای خود مشروعیت کسب کند . اما تا ملتی با دولت خود هماهنگ نباشد ، آن دولت در هیچ کجای جهان وجهه ای نخواهد داشت . امیدوارم تحقق ایران پیروز و دموکرات را هر چه زودتر به ملت ایران و جهانیان مژده دهیم.

Monday, June 7, 2010

بیانیه مهندس موسوی درباره اعتراض به سیدحسن خمینی

بیانیه مهندس موسوی درباره اعتراض به سیدحسن خمینی

بسمه تعالی

چند سال پیش مرحوم حضرت آیت‌الله توسلی یار نزدیک امام راحل جان خود را بر سر مقابله با طرحی گذاشت که هدف آن حذف جناب حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی از صحنه سیاسی و امام‌زدایی در سطح ملی بود. وفات تاثربرانگیز و تکان‌دهنده ایشان گرچه مکثی در این طرح ایجاد کرد ولی آن را متوقف نساخت.


امسال مراسم بزرگداشت سالگرد رحلت امام در روز چهاردهم خرداد ماه فقط به یک روز خلاصه شد و همه برنامه ‌های دیگر مردمی و رسمی از جمله برنامه شب‌های ۱۴ و ۱۵ خرداد حذف شد و در همین مراسم مختصر قابل انتظار بود که به بیان چند خصوصیت اخلاقی امام بسنده شود و از احترام ایشان به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می‌نشاند، سخنی به میان نیاید و باز طبیعی بود که از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خودرایی در آینده انقلاب غفلت شود و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم‌السلام عده‌ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شوند و عده‌ای نیز که مخالف تخلف، دروغ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست‌های من‌درآوردی بودند در مقابل قرار داده شوند.


داوری در باره این شیوه قیاس و مواجهه با تاریخ با مورخان فرهیخته و سیاستمداران آگاه و اصولیان فاضل است و تنها به این نکته بسنده می‌کنم که کشتار و حبس‌های اخیر ناشی از چنین برداشت‌هایی از تاریخ و فقه واصول است و باید دید که نظر مراجع بزرگ از چنین استنباط‌هایی با توجه به مصداق‌های عملی و نتایج آن چیست؟


مراسم امسال به دلیل جنایت‌های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت‌ترین شعارهای ضدصهیونیستی بود ولی طرفه آن‌که در میان این شعارهای تند هیچ اشاره‌ای به مصاحبه یکی از روسای جمهور عرب دوست ایران که اخیرا گفته است دولت ایران با مذاکره آن‌ها با اسرائیل موافق است، نشد و باز هم غیرطبیعی نبود که نصیحت حضرت امام (ره) در ماجرای مک‌فارلین به مسئولین کشور فراموش شود که فرموده بودند «کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید».


آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست‌های غلط‌انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می‌توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت‌طلبان تلقی شوند: آزادی‌خواهان و عدالت‌جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه‌های مشکوکی که با سیاست‌های خود، کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک‌نشین کرده‌اند و علی‌رغم حمله‌ها و لفاظی‌های خود علیه شرق و غرب، همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده‌اند.


عربده‌جویی و هتاکی عده‌ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی‌توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد. چه کسی است که نداند همیشه عده‌ای به صورت سازمان‌یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون‌ها به صف می‌شوند. در مراسم چهاردهم خرداد نیز به همین شکل عمل شد و در مقابل دوربین‌ها و چشم‌های حیرت‌زده گروهی اندک هتاکی‌های همیشگی را این بار علیه نواده گرامی امام به اوج رساندند. لابد به این دلیل که ایشان نخواسته‌اند هیچ‌وقت مردم را تنها بگذارند.


غافل از آن‌که این‌گونه اعمال مهندسی شده بیش از پیش به اهمیت حراست و صیانت از یادگاران حضرت امام دامن خواهد زد.


حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی یکی از ستارگان پرفروغ حوزه‌های علمیه و فضای ملی ماست و برنامه‌ریزی برای خاموشی این فروغ جز خسارت برای طراحان آن نتیجه‌ای نخواهد داشت.


میرحسین موسوی

Tuesday, June 1, 2010

درخواست مشترك مهندس موسوي و حجت الاسلام كروبي جهت راهپيمايي



پرزيدنت موسوی: با شناخت درست امام می توان سیاستهای سرکوب و خرافه را افشا کرد

پرزيدنت موسوی: با شناخت درست امام می توان سیاستهای سرکوب و خرافه را افشا کرد

جرس: میر حسین موسوی در آستانه سالگرد درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به تشریح ویژگیهای شخصیتی رهبر انقلاب اسلامی پرداخت و خاطر نشان کرد که شخصیت امام بزرگ بود و تحول غیر قابل بازگشتی در تاریخ کشور ایجاد کرد. وی تصریح نمود: معرفی درست امام و معرفی منصفانه انقلاب اثرات افشاگرانه و ویران کننده بر سیاست های سرکوب و خرافه گرایانه امروز دارد .

آنچه در پی می آید مصاحبه تفصیلی کلمه با میر حسین موسوی است:

هنگامی که هنگامه انتخابات فرار رسید از بازگشت به دورانی نورانی سخن گفت. در زمان تنظیم بیانیه ورود به انتخابات برخی به میرحسین گفتند ازادبیاتی مانوس تر با نسل جوان استفاده کند. نسل جوان دوران امام را به خاطر نمی آورد یا از راه معوج رسانه رسمی می شناسد. اما پاسخ این بود که میرحسین موسوی با هویت خود به صحنه خواهد امد و هویت او جدا از توجه به واژه هایی چون عدالت خواهی ،کرامت انسانی ، مستضعفان و بازگشت به راه امام نیست. او هویت خود را پنهان نخواهد کرد و نسل جوان حقیقت را خواهد شنید .

و آن روزها فراموش نخواهند شد که نسل جوان با شور می خواست رای خود را به نخست وزیر امام بدهد و فریاد می زد «رای ما یک کلام، نخست وزیر امام» وهنگامی که می خواستند از جفای بر رایشان سخن بگویند باز امام راخطاب می کردند که “خمینی کجایی موسوی تنها شده…”.

میرحسین وقتی در مقابل گلایه برخی افراد قرار می گیرد که ”در باره سال های ابتدایی انقلاب و دوران ۱۰ ساله امام نگاهی احساسی دارد” پاسخ می دهد: « از من نخواهید که دروغ بگویم یا دلبستگی ام به امام را پنهان کنم.

اما به راستی چرا موسوی تقریبا در همه سخنرانی هایش به امام خمینی اشاره می کند؟ نسبت او و جنبش سبز با امام در چیست ؟حاکمیت چه نسبت و سنخیتی با امام دارد و به دنبال چیست ؟ این پرسش ها و همین طورپرسش هایی بیشتر که همزمان با ایام ۱۴ و ۱۵ خرداد در جامعه مطرح است ، کلمه را بر آن داشت تا در آستانه بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) گفتگویی صریح با میر حسین موسوی داشته باشد. این گفت و گوی را در ادامه مشاهده می کنید:

در آستانه سالگرد رحلت امام خمینی هستیم . امسال این بزرگداشت در شرایط وی‍ژه ای انجام می شود . از یک سو مخالفان قدیمی امام و انقلاب در خارج و داخل با پشتیبانی برخی از رسانه ها ی خارجی سعی می کنند که دوران ایشان را با وضعیت تاریک امروز مقایسه کنند و از طرف دیگر صدا و سیما و بعضی از رسانه ها ی طرفدار بگیر وببند و سرکوب تلاش می کنند تصویری از شخصیت ایشان ارائه دهند که گویی ایشان اگر بودند طرفدار پروپاقرص خرافه و ظلم امروز باشند. به نظر شما، چرا این گونه اقدامات صورت می گیرد و نتیجه این فرایند چه می تواند باشد ؟

تصویری که از تقاطع تلاش مخالفان حضرت امام و رسانه های رسمی کشور به دست می آید اگر ادامه یابد و جواب داده نشود ، جز انزجار تدریجی از هر آنچه گذشته است ، نخواهد بود . این تصویر با دستکاری مکرر و دائمی از نسخه اصلی امام و انقلاب داده می شود و از نظر کسانی که مستقیما آن دوره را تجربه کرده اند ، شباهتی با چهره و منش و سالهای امام ندارد . انقلاب با شعار استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی پیروز شد و مورد حمایت قاطع ملت قرار داشت . استقبال از حضرت امام در سال ۵۷ بی نظیر بود و در تشییع جنازه ایشان هم بیش از چهار برابر استقبال کنندگان شرکت کردند. گمان نمی کنم آن همه جمعیت برای تماشا و یا گذراندن تعطیلی آمده بودند. فیلم های آن روزها نشان می دهد که احساسات مردم نسبت به ایشان چه بود. در نظر داشته باشیم که بروز آن همه عاطفه و احساس بعد از گذراندن روزهای سخت انقلاب و دفاع مقدس بود. واقعیت امام اگر مختصر شباهتی با آنچه صدا و سیما و بعضی از جراید هتاک نشان می دهند ، داشت ، ما قاعدتا بجای سر و سینه زنی با خوشحالی و یا حداقل بی اعتنایی مردم روبرو می بودیم . به نظر من لازم است در مورد این تحریف دو طرفه از سوی حاکمان که اکنون به زندانبانان و سلب کنندگان آزادی تبدیل شده اند و مخالفان بی نقاب امام روشنگری شود.

برنامه گسترده ومهندسی شده، همراه با هزینه های شگفت آور برای مراسم سالروز رحلت امام خمینی تدارک دیده شده است. به نظر شما چرا چنین کاری صورت می گیرد؟

شما توجه داشته باشید که نظام هنوز بخش اعظم مشروعیت خود را از شخصیت امام و خاطره جمعی مردم از ایشان می گیرد. در شرایط موجود بخشی از حاکمیت که رو به خشونت و سرکوب و سلب آزادی های مشروع آورده و زندان ها را پر کرده و با پوشش خرافه و تحجر کشور را به افلاس و درماندگی در سطح داخل و خارج کشانده، احتیاج دارد از این سرمایه عظیم اجتماعی به صورت مسرفانه ای استفاده کند. در مقابل وقتی شما واقعیت های آن دوره را در معرض دید مردم قرار می دهید و روی تفاوت های آن با وضعیت فعلی انگشت می گذارید ، بلافاصله گرایش مستبدانه و فاسد امروزی در مقابل سوالات ویران کننده ای قرار می گیرد. نگرش درست به سال های اول انقلاب بخوبی نشان می دهد که تا چه اندازه از اهداف اولیه انقلاب و ارزش های پایه ای آن فاصله گرفته ایم . توجه کنید که منظور از نگریستن به آن دوره بازگشت به آن دوره نیست. بلکه هدف یادآوری ریشه ها و یادآوری جهت های اصلی انقلاب یعنی عدالت ، آزادی و معنویت است.

ما می خواهیم از سکویی که انقلاب اسلامی ساخته برای پرواز به آینده استفاده کنیم. نمی خواهیم به صورت احساسی یک فضای آشفته درست کنیم و جهت گیری هایمان از دست برود. به طور مداوم باید به نسل سرافراز جوانان امروزیاد آوری کنیم که وضعیت فعلی هیچ شباهتی با دوران حضزت امام ندارد. من یقین دارم که همین جوانان اگر به صورت خیالی در ظرف دیروز قرار بگیرند همه در کنار باکری ها، همت ها و باقری ها قرار خواهند گرفت. همچنانکه اگر جوانان آن دوره در ظرف زمانی امروز قرار می گرفتند، باقریها و باکری ها و همت ها از سرداران جنبش سبز امید می بودند و در زندان ها جوابگوی گرایش های دینی و ملی خود می شدند.

شما از ضرورت یاد آوری جهت های اصلی انقلاب سخن گفتید اما در فضای پر از گرد و غبار و تبلیغاتی امروز چگونه می توان از امام و دهه اول انقلاب صحبت کرد ؟

در مورد انقلاب تا کنون تعداد بی شماری کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم این نوشته ها و تحلیل ها ادامه دارد. دلیلش هم روشن است. تاثیرگذاری این انقلاب در سرنوشت جهانی و منطقه ای. بعد از انقلاب اسلامی نه تنها ایران شباهتی به سال های قبل از انقلاب ندارد، بلکه منطقه و جهان هم تحت تاثیر این دگرگونی قرار گرفته اند. اما انچه امروز در سطح تبلیغات و زد وخوردهای روزمره رسانه ای مورد نیاز است، ارائه تصویر روشن و محسوس از آن دوره و حضرت امام است. همانطور که اشاره کردم سعی می شود بین وضع فعلی و وضعیت گذشته شبیه سازی ناشیانه ای شود. باید این طرح را خنثی کرد. به عنوان مثال در مورد نظرات امام در باره مجلس می توان بحث های نظری کرد و نظرات ایشان را در مورد دو گانه شرع و عرف و این که ” تشخیص موضوع در عرف و شرع به عهده عرف است و مجلس نماینده عرف و نمایندگان خود از عرف بر می آیند” ، باز کرد و با این دید مجلس در راس امور قرار می گیرد.

ولی مهمتر و تاثیرگذارتر نقل خاطراتی است که شیوه های عمل سیاسی را در اوائل انقلاب نشان می دهد. به طور مثال اخیرا بنده با جناب آقای کروبی در مورد شیوه انتخابات در دوران حضرت امام صحبت می کردیم ، ایشان خاطره ای را نقل کرد که خیلی خوب و روشن به شناخت حضرت امام و ارزش های حاکم در جامعه آن دوره کمک می کند .ایشان به یاد می آوردند که در انتخابات دوره سوم مجلس دو نفر کاندیدا بودندند . یکی یک معلم زحمتکش و روشنفکر و فقیر و دیگری یکی از منسوبین نسبتا نزدیک خانواده امام .

یکی از نزدیکان امام از فرد دوم حمایت می کردند. اما مردم در آن انتخابات به آن معلم رای دادند. در اینجا آن فرد که از نزدیکان امام بود، برای امام نامه ای نوشت که مضمون آن تشکیک در سلامت انتخابات خمین بود . حضرت امام با خنده پاسخ داده بودند که “چه علامتی بالاتر برای صحت انتخابات از اینکه یک نفر از فامیل من و شما با حمایت شما نامزد می شود ولی مردم یک معلم ساده را که چنین پشتیبانانی ندارد ، انتخاب می کنند.

آیا این از زیبایی های انتخابات نیست که باید شکر گزار آن باشیم .” حالا شما این تصویر را کنار ابطال ۷۰۰ صندوق انتخابات مجلس ششم در تهران قرار دهید که فرد روشنفکر و بی پناهی را حذف کردند و یک فرد مورد علاقه شورای نگهبان با ارتباطات نسبی و سببی را وارد مجلس کردند. یا طرح نظارت استصوابی که در زمان امام وجود نداشت. طرحی که وسیله ای شد که انتخابات در حقیقت دو مرحله ای شد. شما دقت کنید که با اسلحه همین اصطلاح که نه ریشه در قانون اساسی دارد و نه در معرفت و آگاهی های مردم ، چه تعداد عظیمی از خدمتگزاران آگاه و مدیر دلسوز را از ورود به صحنه رقابت کنار زدند. کاری که نتیجه اش همین پائین آمدن شان و جایگاه مجلس است .

من به همه آن نمایندگان اصولگرایی که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و هنوز ایمان خود را با ظلم آغشته نکرده اند عرض می کنم که وقتی با خود خلوت می کنید آیا از این همه تحقیر مجلس احساس نگرانی و پوچی نمی کنید؟ آیا مفهوم جمله ” مجلس در راس امور است” همین وضعی است که در آن بسر می برید؟ شما هنوز نتوانسته اید جزء کوچکی از تخلفات مالی دولت را رسیدگی کنید و جواب درست بگیرید چه پاسخی در برابر خداوند و بندگان خدا که شما وکیل آنان هستید دارید؟ آیا وضعیت مجلس فعلی شباهتی با مجلس زمان حضرت امام دارد ؟

یکی از مواردی که در شرایط کنونی به خوبی می تواند امام را معرفی کند و در کنار تفاوت با شرایط حاکم در دوران امروز را نشان می دهد، تشریح اتفاقاتی بود که منجر به فرمان هشت ماده ای حضرت امام شد. خود این فرمان بدون هیچ تغییری می تواند فضاحت وضع موجود و بگیر و ببندها و مظالم حاکم بر مردم را نشان دهد . جوانان باید این سند را ببینند و بدانند که ما به کجا می رفتیم و اینک به کجا می رویم . عده ای در این کشور به خاطر دنیا و ریاست خود مشغول تخریب همه چیز از جمله تخریب و تحریف چهره امام و دوران ۱۰ ساله اول انقلاب هستند. کلید این پروژه در طول انتخابات ریاست جمهوری دهم زده شد و همانطور که گفتم معرفی درست امام و معرفی منصفانه انقلاب اثرات افشاگرانه و ویران کننده بر سیاست های سرکوب و خرافه گرایانه امروز دارد .

شما را نخست وزیر امام می دانند. همواره نیز در سخنان و بیانیه ها و مصاحبه هایتان از دوران نورانی دهه اول انقلاب و راه امام سخن می گویید. اما ایا در کل و در فضای سیاسی ایران در مورد ابعاد شخصیتی امام بزرگنمایی نشده است؟

مرحوم شریعتی می گفتند” قله دماوند در بلندی ، نیازی به اثبات ندارد .” شخصیت امام هم بزرگ بود و تحول غیر قابل بازگشتی در تاریخ کشور ایجاد کرد و بساط سلطنت را در این مملکت بر چید . نظامی که افتخارش به پابوسی رعیت ها از سلاطین بود. ممکن است برخی عکس های شاه نسل جوان را به بیراهه ببرد . اما خوب است که گفته شود یکی از پوسترهایی که در روزنامه های آن زمان هر از گاهی منتشر می شد ، کشاورز فقیر و بیچاره ای را نشان می داد که کفش های شاه را می بوسید .

ولی در جواب شما باید بگویم امام بزرگ بود. اما در عین حال خود را بزرگ نمی دید. از تعریف و تمجید و مدح بیزار بود. یکبار ایشان صدا و سیما را از پخش فیلم ها و عکس هایش منع کرد. گفت :” از اینکه هر موقع تلویزیون را باز می کنم و خودم را می بینم ، عقم می گیرد .” همین منع را هم برای مدتی برای روزنامه ها داشتند. افرادی که زمان ایشان را درک کرده اند یادشان است که وقتی نماینده اول تهران و در حقیقت کشور، در حسینیه جماران تعریف ایشان را کرد ، چگونه با پرخاش سخنان وی را قطع کردند. در حالی که آن نماینده قصد به دست آوردن چیزی را نداشت. همین وضعیت هم برای رئیس مجلس خبرگان رهبری وقت که یک مجتهد و از شاگردان خود ایشان بود، پیش آمد. وقتی آن مجتهد محترم از ایشان تعریف و تمجید کردند، در میان مردم آن سخنان را رد کردند. اگر ایشان را نماد یک نظام جدید رهایی بخش، مترقی و آزادی خواه و عدالت طلب تلقی کنیم، امری غیر طبیعی نیست. بدون ایشان وارتباطی که با مردم داشتند، ملت ما امکان هشت سال ایستادگی در دفاع مقدس را نداشت. ملت ما بدون این ارتباط و اعتقاد نمی توانست انواع توطئه ها، کودتای نوژه ، تظاهرات مسلحانه منافقین که باعث کشته شدن هزاران نفر افراد بیگناه در سال ۶۰ شد ، انفجار حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی و یارانش ، انفجار نخست وزیری و ترور شخصیت هایی چون شهیدان مدنی ،دستغیب و صدوقی که همه از پیشگامان روحانیت بودند، پشت سر بگذارد .

به هرحال در بخشی از بدنه جنبش سبز این پرسش وجود دارد که شما به کرات از امام نام می برید و یا از عکس ایشان استفاده می کنید. چرا؟

البته بنده به ضرورت معرفی امام به نسل جوان اشاره کردم. ولی گذشته از آن نکته ای را عرض می کنم که یقین دارم همه علاقه مندان جنبش سبز در مورد آن اتفاق نظر دارند و آن صداقت است. من نمی توانم دلبستگی به امام و انقلاب داشته باشم (ممکن است یک عده در این میان بگویند این یک نوستالژی است) و بر خلاف آن تظاهر کنم. بنده در همان ابتدای شکل گیری راه سبز امید به صراحت خود را یک همراه جنبش معرفی کردم. برای آنکه به صراحت اعتقادات خود را بیان کنم همانطور که جزو ویژ گی های این جنبش بیان صریح و صادقانه اندیشه ها ست، ما از تعامل اندیشه ها ضرر نمی کنیم. ولی از پنهان کردن هویت خود در میان جمعی که خواستار صداقت است، قطعا ضرر می کنیم. یادمان باشد که شاید بهترین پوستر جنبش سبز “دورغ ممنوع است ” بود. این چه انتظاری است که بنده یک تجربه ۱۰ ساله و پر از رویدادهای گونان گون را نادیده بگیرم. نه من بلکه تعداد کثیری از ملت ما هزاران خاطره ازایشان دارند و تاثیرگرفته از دوران امام هستند و حاضر نیستند در مقابل تحریف ها و بی انصافی ها رضایت بدهند. آیا صرف نظر کردن از این سرمایه عظیم اجتماعی درست است؟ آیا این همان چیزی نیست که زندانبانان از ما می خواهند .

شما به عنوان یک همراه جنبش سبز از علاقه و دلبستگی به امام و انقلاب در کنار تجربه کردن دوران امام و ضرورت حراست از این سرمایه معنوی سخن گفتید. آیا اینها باعث نشده اند که به این دوران نقدی نداشته باشید یا به عبارت بهتر آیا معتقد نیستید که به این دوران هم نقد وارد است؟

من این گونه سوالات را به ویژه بعد از صحبت دادستان تهران زیاد شنیده ام و اخیرا هم نامه ای خطاب به بنده در سایت ها منتشر شده که همین مضمون را دارد. یکی از اجزاء اعتقادات همه ما این است که تعداد معصومین ۱۴ نفر است و بقیه بندگان خدا جایز الخطا هستند و همیشه در معرض لغزش. مگر آنکه خدا آنها را حفظ کند. در مورد دوران مورد بحث هم همینطور است. ولی چه ضرورتی دارد که وقتی دو تیغه قیچی، یعنی متحجران داخلی و دشمنان بی نقاب خارجی آن دوران و تصویر حضرت امام را هدف قرار داده اند، من هم زبان به نقد بگشایم. مسلما به دلیل فضای زهرآگین موجود، کلام گفته نشده از دهان ربوده خواهد شد و درست شبیه چارچوب توطئه ای که به عنوان پاره کردن تصویر حضرت امام پیاده شد، مورد سوء استفاده داخلی و خارجی قرار خواهد گرفت. امروز دشمنان جنبش سبز دنبال طعمه و بهانه هستند تا پیوندی که همه ما را به هم وصل می کند از بین ببرند. در کشور ما میلیون ها نفر به امام علاقه دارند که من هم یکی از آنها هستم. به رسمیت شناخته شدن این علاقه و معنای رهایی بخش آن در شرایط کنونی سرمایه بزرگی است که ما حق نداریم در این زمینه اشتباه کنیم. باز هم تکرار می کنم که نباید انتظار دروغ از یک همراه داشت، هر چند آن همراه بسیار کوچک باشد.

Wednesday, May 26, 2010

دفاع وزیر دفاع از جنبش سبز

دفاع وزیر دفاع از جنبش سبز

نازنین کامدار

علی شمخانی در برنامه موسوم به "دیروز، امروز و فردا" که مجری آن یکی ازاعضای سایت های رجا نیوز و جوان آنلاین است، باتاکید بر اینکه "به عنوان نظامی نباید وارد مسایل سیاسی شوم" از یک سو حضور نظامیان در اداره کشور را به چالش کشید و از سوی دیگر حضور معترضان به تقلب در انتخابات در خیابان ها را "شکوه پرحضور مردم" خواند. موضعی که باعث شد مجری برنامه با لکنت به وی وعده "مورد انتقادات تند قرار گرفتن در روزهای آینده" را بدهد. انتقاداتی که به فاصله چند ساعت از زبان حسن عباسی، چهره افراطی حامی دولت شنیده شد.

علی شمخانی، وزیر دفاع دولت محمد خاتمی در این برنامه که توسط حامیان احمدی نژاد تهیه و توسط نویسنده سایت رجانیوز اداره می شود، با دادن پاسخ های صریح و کوتاه، مجری برنامه را به گونه ای به هم ریخت که بارها سئوالاتی را که در گوشش دیکته می شد، با لکنت زبان مطرح کرد. نکته ای که باعث شد سردار شمخانی که وانمود می کرد نام او را فراموش کرده، بگوید: "آنها در گوش ات گفتند که این سئوال را بپرسی؟"

این برنامه که تاکنون میزبان چهره های افراطی امنیتی و سیاسی وابسته به دولت بوده، تاکنون در دو مورد با استقبال مردمی مواجه شده است. اولین بار وقتی بود که محمد جواد اطاعت، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم، در این برنامه محمود احمدی نژاد را یک "مخرب سیاسی- اقتصادی و دروغگو" خواند. بعد از آن بود که این برنامه که در قالب مناظره اجرا می شد، به صورت جلسه "گفت و گو" بین هواداران احمدی نژاد درآید. در این دور و تا پیش از حضور شمخانی، افراطی ترین چهره های حامی دولت از جمله شیخ شجونی، حمید رسایی و... مهمان این برنامه بوده اند.

در این برنامه که شامگاه دوشنبه از تلویزیون دولتی ایران پخش شد، علی شمخانی در ابتدای سخنان خود در پاسخ به سئوال مجری درباره "خائن بودن بنی صدر"، گفت: "بنی صدر خائن نبود. او می خواست در جنگ پیروز شویم اما راهبرد و نیت اش غلط بود چون می خواست از پیروزی در جنگ به عنوان زمینه پیروزی سیاسی در تهران استفاده کند".

این پاسخ شمخانی موجب شد تا مجری خطاب به شمخانی بگوید: "پس شما معتقدید که بنی صدر خائن نبوده؟" این سئوال با لبخند شمخانی مواجه شد.

وی سپس در ادامه با استفاده از عبارات ستون نویسان سایت رجانیوز، از شمخانی درباره "تفاوت فرهنگ دوم خرداد با فرهنگ سوم خرداد" سئوال کرد و شمخانی نیز در پاسخ گفت: "به عنوان نظامی نباید وارد مسایل سیاسی شوم". مجری گفت: "یعنی شما ماجراهای سال 88 را فتنه نمی دانید؟" که شمخانی پاسخ داد: "منظور شما حضور پرشکوه مردم است؟" در اینجا مجری پرسید:"به نظر شما این فتنه نبود؟"شمخانی گفت: "قرار بود ما در مورد مسایل جنگ صحبت کنیم". مجری که براشفته شده بود، گفت: "خب مگر این جنگ نبود؟ مگر کشور ما در جنگ نبود؟" شمخانی در پاسخ با تعجب گفت: "این جنگ بود؟ این جنگ بود؟ کدام دشمن خارجی بود؟ کدام تهدید خارجی بود؟"

مجری که نمی دانست بقیه برنامه را چگونه پیش ببرد، بحث را عوض کرد و از هزینه های جنگ سخن گفت و از جمله اینکه: "هزینه جنگ ٢٢ میلیارد تومان برآورد می شود. " اما شمخانی خنده ای سرداد و گفت: "ظاهرا تو هیچ اطلاعی از جنگ نداری، معیار هزینه جنگ تومان نیست و دلار است".

مجری در ادامه برنامه و در حالیکه پاسخ های سردار شمخانی آشکارا او را بهم ریخته بود، از قالب خونسرد همیشگی درآمد و از وزیر دفاع دولت خاتمی، سئوالات جهت داری در مورد نقش هاشمی رفسنجانی در ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر و سپس "جام زهر نوشاندن به امام" پرسید. شمخانی نیز در پاسخ به صراحت گفت: "به نظر من ظرفیت جنگ وجود نداشت. ما در تامین پوتین و بند پوتین نیروهایمان مشکل داشتیم و عراق حمله شیمیایی را آغاز کرده بود و شهرهای کشور زیر بمباران موشکی بود".

شمخانی ادامه داد: "به شجاعت بگویم که من خود یکی ازفرماندهانی بودم که به آقای هاشمی گفتم باید فکری برای جنگ کرد و بعد او به نزد امام رفت و گفت شما مسئولیت پذیرش قطعنامه را به گردن من بیاندازید و بعد با من برخورد کنید. ایثار از این بالاتر؟"

پاسخ شمخانی و دفاع صریح وی از رفسنجانی موجب شد تا مجری، وی را به "مورد انتقادات تند قرار گرفتن در روزهای آینده" تهدید کند.

در این برنامه علی شمخانی، همچنین از محمد خاتمی به عنوان "رفیق" یاد کرد، هاشمی رفسنجانی را "ایثارگر" نامید و به طور تلویحی میرحسین موسوی را "رئیس دولت باکفایت جنگ" دانست.

پيشنهاد سروش براي مهاجرت مراجع و علما

دقّ الباب (صلاح خلق و فلاح علما)

پيشنهاد سروش براي مهاجرت مراجع و علما


عبدالکریم سروش

جرس: دکتر عبدالکریم سروش در آغاز خرداد ماه و سالگرد جنبش سبز در نامه ای خطاب به مراجع و عالمان دین از آنها خواست تا در برابر حاکمان ظالم، آرام ننشینند و برای بیان حقیقت، بی واهمه از جنود حرامیان، به حوزه علمیه نجف هجرت کنند تا "هم از قبح استبداد بگویند هم از حسن آزادی؛ و دین ورزی را در هوایی آزاد و پر رقیب تجربه کنند و اجتهادات نوین خود را با تشنگان معنویت در میان بگذارند." در باور سروش "انتظار مردم از روحانیان راستین بیشتر است و زندانیان این جنبش و شهیدان این شورش پیامی برای شهسواران عرصه دین و دانش دارند" .

واعظ ما بوی حق نشنید، بشنو کاین سخن

در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم

چون صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست

وز رفیقان ره استمداد همت می‌کنم

به مشایخ و مراجع کرام درود می‌گویم و از آنان اذن ورود می‌طلبم.

سالروز قیامت صغرای خلق و نهضت کبرای سبز نزدیکتر می‌شود و انتظار مردم ازروحانیان راستین بیشتر. زندانیان این جنبش و شهیدان این شورش پیامی برای شهسواران عرصه دین و دانش دارند:

می‌دانیم که شما اقطاب و ارکان دین خود از مظلومان مظالم جمهوری اسلامی هستید و از این که معاصی و مفاسد این حکومت جائر نام نیک شما و دامان پاک شریعت را آلوده کرده ظاهری دژم و باطنی نژند دارید و سینه پر آتش خود را به آب صبوری ساکن می‌کنید و «زبان بریده به کنجی نشسته» زیر لب لاحول می‌گویید و ربٌ یسٌر می‌خوانید و از نگاه‌ها و پرسش‌های سرزنش‌آلود مریدان و محارم می‌گریزید که چرا وعده عسل دادید واکنون سرکه می‌فروشید و چون به خلوت می‌روید با خدا شکوه می‌کنید که خدایا مرجعیت وقطبیت دادی. صد شکر. اما چرا در این عصر و در این احوال؟ که نه مجال انتقاد هست نه نشاط اجتهاد. حتی در نوشتن رساله عملیه هم آزادی نیست و فتوا و فرمان حکومت مقدم است. نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت‌ها آیت و آیت‌ها آلت قدرت گشته‌اند.

و چرا خونین دل و خسته جگر نباشید که مغلوب و مرعوب، در گذرگاه تنگ عافیت و برمسند خطیر مسئولیت نشسته‌اید و نظاره می‌کنید که استبداد دینی چوب حراج بر اخلاق وایمان خلایق زده است و شریعت را به خدمت سیاست گرفته است و کمر عدالت را شکسته است. شکم اقتصاد فربه از حرام است و چهره دین عبوس و جویبار فرهنگ گل‌آلود و هوای سیاست مرگ زا و آسمان آزادی تیره و چشم هنر گریان و دل دانش بریان و جان و آبرو ارزان است و ریاکاری و رشوه خواری و دروغ زنی و مداحی و دهان دوزی و قلم سوزی و آبروریزی وعالم ستیزی و جاهل پروری و خرافه گستری و قانون شکنی و وحشت افکنی و تهمت پراکنی وتملق و تزویر و تقلب و تبعیض، سکه دارالضرب ولایت و قوت غالب حکومت است.

دیگر نه در قضا انصاف و عدالتی مانده است، نه در مجلس تدبیر و شجاعتی، نه دردولت توان و لیاقتی. و به تعبیر فصیح پیشوای پارسایان:

"بارض عالمها ملجم وجاهلها مکرٌم:جاهلان قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند و عالمان لجام به دهن دارند" نهج البلاغه


جاهلان سرور شدستند و ز بیم

عاقلان سرها کشیده در گلیم


می‌دانیم که شما هم بر این مردم نیک سیرت رحمت می‌آورید که همچنان در چنگال دیو استبداد اسیرند، نه لبخند بر لب دارند نه شادی در دل، نه نان در سفره نه دانش دردفتر، نه نشاط عیشی نه درمان دلی. به جز قلبی غمناک و چشمی نمناک برایشان چه مانده است؟ محتسبان لبخندشان را ربوده‌اند و واعظان شحنه‌شناس ایمانشان را. مفسدان نانشان را بریده‌اند و جاهلان دفتر معرفتشان را دریده‌اند. نه رنگ دادگری می بینند نه چهره عدالت. گران از تکالیف و تهی از حقوق. رهبرانشان شب و روز ارجوزه عدالت می خوانند و به دنیا درس مهر و مدیریت می دهند اما خود زندانها را از شقاوت و قساوت انباشته اند و جامعه را به عفونت دروغ و ریا آغشته اند. قاتلان بی باک حقیقت اند و سارقان چالاک حریت. هر بانگ نصیحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی را ندای اهریمن می شمارند. گویی خود طاووسان عالم غیبند و دیگران جاسوسان عالم غرب. منکر معروفند و معروف به منکر. شما روحانیان راستین با رفتار ستم ستیزانه خود می‌توانید چهره متبسم اسلام باشید و پیام روح نواز دیانت را به خلقی خسته از خشونت برسانید تا بدانند که همواره در کنار مردمید و بنام اسلام نه چاهی برای کسی می‌کنید نه جاهی برای خود طلب می‌کنید.

رطب خوردگان ولایت و ثناگویان قدرت نه منزلتی نزد خالق دارند نه محبوبیتی نزدخلق، اما شما حاملان امانت دین و وارثان سنت سید المرسلین بر سر پیمان خود با خلق و خالق بمانید که از شما همین انتظار می رود و بس. مطمئن باشد که نه اسلامیت این سرزمین نه استقلالش، هیچکدام در گروی بقاء مشتی طراران حاکم نیست و پشتیبانی از این "طالبان نامطلوب" نه خشنودی ملت را در پی دارد نه آبروی روحانیت را.

انسداد و استبداد کم بود، سپاهیان گستاخ و دراز دست، مرجع تراشی و مرجع کوبی هم می‌کنند. «هیچ ندانی» را که رسما خبط دماغ دارد، مسند مرجعیت داده‌اند تا در ثنای رهبر مدیحه بخواند وسینه بزند و او را «کوثر» بنامد و از آن طرف در فجر تصدٌی ولایت که مقام رهبری دماغ مرجعیت می‌پخت، فقیه نزیهی را که بر او دلیری و خرده گیری کرد و او را از «افتاء بغیر علم» بر حذر داشت به عذاب الیمی دچار کردند که همه سرها درگلیم کشیدید و بر حرمت ضایع شده فقاهت و مرجعیت خون خوردید و خاموش نشستید. نگذاریدبیش ازین نام و ناموستان فدای هوسهای سیاه سپاهیان شود ونا خواسته در زمره حامیان استبداد دینی به قلم روید.

دلیران عرصه جهاد اکبر، تیغ زبان آختند وبر دولت غاصب تاختند. ارادتی به خلق نمودند و سعادتی بردند. اکنون نوبت شما خاموشان ناخرسند است. توقع محرومان ومظلومان از شما بسی بیش از آن است که افسرده دل وپریشان حال بنشینید و در عیان ازملامت جباران تن زنید و در نهان شکوه به درگاه قاصم الجبارین برید، یا مخفیانه «بردر ارباب بی‌مروت دنیا» پیامی بفرستید و جوابی نشنوید. کار از اعوذ و لاحول نمی رودو خواهش و سفارش از اثر افتاده است و سکوت در مقابل جباران صدای آنها را بلندترکرده است. و حال که نه رای موافقت دارید نه یارای مخالفت، مصلحت در مهاجرت است. جهاد اصغر کنید. «خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست.» اگر دهانها را بسته اند پای ها را که نشکسته اند. الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین. "باید برون کشید ازین ورطه رخت خویش"


گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست

رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

بلی کاری پرهزینه و راهی پر مخاطره است اما شما یسر پس از عسر را ببینید و به فرج بعد از حرج بیندیشید وفلاح وصلاح خلق را که نگاهش به رفتار شماست پاس داریدوعتاب فرشتگان با ستم پذیران مستضعف را دوباره در قرآن بخوانید که: «چون فرشتگانجان ظالمانی را می ستانند که بر خود ستم کرده اند، ازآنان می پرسند درچه حال بودید؟می‌گویند مستضعف ودرمانده بودیم و در دیار خود رخصت انجام وظیفه نداشتیم. فرشتگان درپاسخ می‌گویند: زمین خدا که فراخ بود و مهاجرت که ممکن بود.» (ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم....نساء ۹۷ )

و مباد که حضرت ربٌ الارباب در روز جزا با فقیهان مستضعف خطاب قهر کند و راه عذررا بر آنان ببندد و به سوء عاقبت محکوم شوند.

راهی به سوی عاقبت خیر می رود

راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری

مهاجرت چون یک رهنمود دینی و قرآنی و یک شیوه اعتراض مدنی و انسانی و به منزله جستن راهی برای رستن از زندان و رسوا کردن زندانبانان، در سیره عالمان دین ثبت افتاده است و مهاجرت عالمان از ایران به عراق و از عراق به ایران در دوران مشروطه ومعاصر سنت نیکو و آزادیخواهانه ای بوده ست. «سرهنگان شاه» که بر سر شما نشسته اندسکوت مظلومانه تان را به مسالمت و حمایت تفسیر می‌کنند. بانگ بلند مهاجرت قفل این سکوت شبهه ناک را خواهد شکست و توهٌم تسلیم ننگین را خواهد زدود.

حوزه فقهی شیعی نجف پس از رکود و توقف کوتاه، اینک به سابقه هزار ساله خود رجوع می‌کند و در اندیشه بالندگی دوباره است. نجف اکنون می‌تواند قم را آزاد کند و نفس فروبردگان و ترس خوردگان قم و مشهد را به فراخنای حوزه فقاهت خود راه دهد تا رسالت دینی و تاریخی شان را با شجاعت بگزارند و به بانگ چنگ بگویند آن حکایت‌ها که ازنهفتن آن دیگ سینه می زد جوش

و بی واهمه از جنود حرامیان و آدمی خواران و تبه کاران و ظلمه و قتله و عمله استبداد دینی و «سربازان بد نام امام زمان»، داستان یوسفان افتاده در چنگال گرگان را باز گویند. هم از قبح استبداد بگویند هم از حسن آزادی؛ و دین ورزی را در هوایی آزاد و پر رقیب تجربه کنند و اجتهادات نوین خود را با تشنگان معنویت در میان بگذارند. والبته «عراق ونجف» نام هرجاست که آزادگان در آن امن و آزاد وگشاده دست وگشاده زبان باشند که"این وطن مصروعراق و شام نیست."

لیمیز الله الخبیث من الطیٌب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض ... (انفال 37): "اینگونه خداوند پاک را از ناپاک جدا می‌کند و ناپاکی ها را بر هم می نهد و یکجا به آتش جهنم می سپارد."

آنگاه رطب خوردگان ولایت می مانند و وعٌاظ السلاطین و خدٌام الشیاطین و «مشایخ بی نشان از عشق» و سفلگانی که هرصبح و شام بر در سرای سلطنت سجده می برند و پشت برقبله نماز می‌کنند و با غاصبان می‌نشینند و دست در خون مغصوبان می برند و عهد خالق را می‌شکنند که «بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام ننشینند.» (نهج البلاغه خطبه شقشقیه: و ما اخذ الله علی العلماء الا یقارٌوا علی کظٌة ظالم و لا سغب مظلوم)

مردم هم، غربال بصیرت بدست، می مانند تا خادمان را از خائنان باز شناسند و نگین سلیمان را از دست اهریمنان بیرون کنند و دیوان را از مسند خدیوان فرو کشند.

آنروز ستم گران انگشت ندامت به دندان می گزند که چرا با رسول همراهی نکردند وچرا فلان کس را به دوستی بر گرفتند.» (و یوم یعضٌ الظالم علی یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ...فرقان: 27 و 28 ).

می‌دانیم که مشاطگان قدرت و فراشان ولایت و پندارپروران بنگاه بانگ و رنگ و عمله استبداد دینی، گوشها را پر و دلها را خالی کرده اند که اگر خیمه خواجگی خودکامکان فرود آید معاصی و مفاسد از یک سو و اعادی و اجانب از سوی دیگر خاک ایران را فتح خواهند کرد و تنها دولت شیعی جهان را بر خواهند افکند. اما این فریبی فرسوده و دروغی کهنه بیش نیست. نظام شقاوت بنیاد استبداد خود بدترین مفسدت و معصیت است وشجره خبیثه ای است که بر آن اصناف حشرات رذائل جمع می آیند و فقط بهار فرخنده مردمسالاریست که بر خزان خشک خشونت و رذیلت مهر خاتمت خواهد زد.

بلی مزاج دهر تبه شده است و راهزنان و حرامیان در کمینند اما علمای اسلام دل قوی دارند و آسوده خاطر باشند که عرق ملی و غیرت دینی و همت مصلحانه و تعهد وطن دوستانه زنان و مردان و دانایان و روشنفکران این دیار هرگز این عزیز نگین را به دست اهریمنان نخواهند سپرد وایران را برای ایرانیان نگاه خواهد داشت.


حدیث حکومت شیعی و خطر زوال آن هم بهانه ای و افسانه ای بیش نیست. این حکومت چه شباهتی به سیره و سنت و شیوه و شریعت سردار عدالت ،علی(ع) دارد تا لاف از شیعی وعلوی بودن زند؟ علی کجا و اکرام جاهلان و الجام عالمان کجا؟ علی خود از پیامبر اکرممی‌آورد که بارها فرمود «جامعه ای که در آن ضعیفان نتوانند حق خود رابیلکنت زباناز قدرتمندان بگیرند جامعه ای ناپاک است» (نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر) و حقا که نظام ولایت مطلقه جز این جامعه ناپاک دست پختی نداشته است که در آن قوه قضائیه پاک هیچ کاره است و قصابان همه کاره. امروز جانی تاوان انتقادی است. نقادان غدر می بینند و مداحان قدر. و

سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده بر او رنگی

و باری مگر مشروعیت حکومت وابسته به عنوان شیعی و سنی است؟ مشروعیت یک قائمه بیشتر ندارد و آن عدالت است و بقیه هر چه هست فرع آن است. جمهوری اسلامی ایران به گفته آن فقیه فقید(آیت الله منتظری رضوان الله علیه) اینک نه جمهوری است نه اسلامی. دینی و شیعی انگاشتنش عین قلب حقیقت و جفا بر طریقت است.

و اگر چه نظام ولایت مطلقه واسلام عبوسش، قاطبه دینداران را شرمنده از مسلمانیکرده است، چهره متبسم و انسان نواز و حق مدار و خرافه گریز و خرد پذیر روشنفکری دیندار وعالمان پارسا چندان دلرباست که کسی از آن نگریزد و کفر را بر ایمان نگزیند. و «برغم مدعیانی که منع عشق کنند» اینجا هم سخن آن فقیه فقید حجت موجه ماست که درغیبت استبداد دینی، ایران از آن همه ایرانیان و شهروندان متساوی الحقوق خواهد بود وهر کس و هر قوم به اندازه قدر خود بر صدر می نشیند و اقبال می بیند.

از "هجمه کفر" هم باک ندارید. دینداران برهانهای قاطع دارند. فطرت و تاریخ باآنهاست. دلیل و علت در خدمت آنان است. چهار قرن است که در مغرب زمین گزنده ترین وکوبنده ترین حمله ها را به دین کرده و می‌کنند اما چراغ کلیسا هنوز روشن است و رونق این کارخانه کم نشده است و دینداری معرفت اندیش در بالندگی است و کتابهای محققانه در تاریخ و فلسفه و تفسیر دین بسی بهتر و بیشتر از کشورما به بازار می آیند. بلی روحانیان دیگر سروری نمی‌کنند و سقف حکومت را بر ستون شریعت نمی زنند. دین در جای خود نشسته است. نه در راس امور است نه در ذیل امور. و مردم به قدری که علم و هنر و فلسفه و نقد جدید رخصت می دهد پای اعتقاد را در گلیم دیانت درازمی‌کنند. کافران کفر می ورزند و مومنان ایمان. «مومنان ز اقرار مست و منکران زانکار مست» و نهایتا ماندنی ها می مانند و رفتنی ها چون کفی بر آب می روند.


دشمنان با انبیا بر می تنند

پس ملائک ربٌ سلٌم می زنند

کاین چراغی را که هست او نور دار

از دم و پف های دزدان دوردار

بهار مردم سالاری و خزان خودکامگی حوالت تاریخی ماست و فردا که قیامت صغرای خلق قائم شود و فرٌ دولت فرادینی فرا رسد و آفتاب مردم سالاری طلوع کند وافسر فرومایگان فروافتد و جشن زوال استبداد دینی برپا شود و داغ دیدگان انسداد و استبداد، زنجیر برپای زنجیربافان نهند و تبانی نهانی خرقه پوشان و ولایت فروشان و مثلث تیغ و طلا وتسبیح را آشکار کنند، روز شرمساری خودکامگان و دریوزگان آنها خواهد بود.

سخنی هم با عابدان و صالحان:

غاصبان حاکم، خود آب و خاک میهن را از عفونت استبداد (که اکبر گناهان کبیره است) انباشته‌اند و سلسله جور بر دست و پای خلایق نهاده‌اند، آنگاه خطیبان خناس، وسوسه وغلغله در افکنده اند که زلزله در پیش است و "پیراهن چاک ماهرویان" دامن زمین را چاک خواهد کرد. خرقه پوشان هم دام تزویر نهاده اند و سر حقه باز کرده اند و خواب وخرافه می پراکنند و دعا و تعویذ تعلیم می‌کنند و بر رونق بازار شیادی می افزایند. زلزله ای را که در ارکان ولایت افتاده می بینند و می پوشند و در عوض برای زلزله طبیعت و گناهان موهوم مردم می جوشند و می‌خروشند.

تاریخ اما نشان نمی دهد که پیامبر علیه السلام مردم را از زلزله ترسانده باشد یا دعای ویژه زمین لرزه به آنان آموزانده باشد! در عوض به گواهی روایات و ماثورات، آنچه پیامبر از آن می هراسید و پیروان خود را از آن می هراساند "چیرگی حاکمان بیرحم" بود و کمتر می شد که از مجلسی برخیزد و این دعا را نخواند: اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک ... ولا تسلط علینا من لا یرحمنا :«خدایا از خشیتت چندان نصیب ما کن که گناه نکنیم ... و کسانی را که به مارحم نمی‌کنند بر ما چیره مکن» (جامع الاحادیث، جلال الدین سیوطی). یعنی از نگاه باطن بین آن آموزگار بزرگ تقوا و توحید، سلطه ظالمین صد بار از لرزیدن زمین هراس آورتر بود. و به حقیقت اگر به دعا از خدا چیزی را باید خواست همانا برافتادن حاکمان بی رحم است، حاکمانی که از قتل و غصب و نهب و تجاوز و تطاول و چپاول و تقلب و تزویرو افترا و شکنجه و اعدام، مغولان و طالبان را شرمنده كرده‌اند.

نیکوست که همه نمازگزاران و خداخوانان از هر کرانه تیر دعا روان کنند و به پیروی افتخار آمیز از رسول اکرم این کلمات را بر لوح جان و صفحه زبان نقش کنند و در عیان و نهان، در شب و روز، در خانه و خیابان، در صلوات و مناجات و در سجده و قنوت، به هرلهجه و هر زبان، از صمیم جان بخوانند و از خدای رحیم رحمان بخواهند تا سایه سلطه سفلگان بی رحم را از سر امت مرحومه کم کند و چشم نمناک و دل غمناکشان را روشن و خرم کند.

شاعران و هنرمندان و خوش نویسان نیز وام هنرمندی را بگزارند و این کلمات پربرکات را بر الواح و صحائف، بر دیوان و ایوان و بر رسانه ها و رایانه ها رقم زنند وبه شهد عبارت و سحر بلاغت بیامیزند و دل مظلومان را مسرور و چشم ظالمان را کورکنند.


چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان

تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش

چو پیر سالک عشقت به می حواله کند

بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش

Monday, April 12, 2010

میرحسین موسوی: جلوی آمدن بهار را نمی توان گرفت ؛ بهار می آید

میرحسین موسوی: جلوی آمدن بهار را نمی توان گرفت ؛ بهار می آید

جنبش سبز متناسب با شرايط مكاني و زماني شكل می گیرد

جرس:مير حسين موسوي در ديدار با سخنگوي سازمان دانش آموختگان خاطرنشان کرد که جلوي آمدن بهار را نمي توان گرفت، بهار آمدني است.

به گزارش سایت تحول خواهی وی افزود:نمي توان جنبش اعتراضي مردم را همچون نقاشي در نظر گرفت كه طراح آن از قبل تمام خصوصيات و ويژگي هاي آن را در ذهن دارد و آنگاه بر اساس آن طرح خود را به تصوير مي كشد، بلكه عليرغم قابل تصور بودن طرح و شماي كلي آن ، بايد گفت كه بخش ها و جزييات آن به مرور زمان و متناسب با شرايط مكاني و زماني شكل خواهند گرفت.

اعضاي شعبه اصفهان سازمان دانش آموختگان ايران(ادوار تحکيم وحدت) ،روز پنج شنبه (18 فروردين) براي ديدار با عبدالله مومني، سخنگوي سازمان دانش آموختگان در منزل ايشان حضور يافتند. در اين ديدار كه مصادف با حضور مهندس مير حسين موسوي و زهرا رهنورد همسر ايشان بود ،حاضرين ضمن ابراز آرزوي سلامتي براي عبدالله مومني و ديگر زندانيان و آسيب ديدگان حوادث پس از انتخابات خرداد ماه سال گذشته ، به بحث و تبادل نظر پيرامون اوضاع جاري پرداختند.

مير حسين موسوي در اين ديدار با ذكر اين موضوع كه بهار آمدني است و نمي توان جلوي آمدن آن را گرفت نسبت به آينده جنبش اعتراضي مردم بسيار ابراز اميدواري كرد . ميرحسين موسوي در پاسخ به سوالي در ارتباط با انگيزه ايشان براي حضور در صحنه پس از انتخابات ،انگيزه اصلي خود جهت احقاق حقوق ملت را برگرفته از اصول اخلاقي ،انساني و اسلامي دانست و عنوان نمود كه وظيفه اخلاقي ما بايد اين باشد كه بطور واقع گرايانه آنچه را كه سياه است ، سياه و آنچه را كه سفيد مي باشد سفيد اعلام كنيم .وي ادامه داد زماني كه ملت ايران پس از انتخابات با تمام وجود در صحنه حضور پيدا كرد بنده نيز بر خود مي دانستم كه دركنار آنها باشم و يا به طور واضح تر دنبال آنها بدوم .

آخرين نخست وزير ايران در پاسخ به سوال ديگري كه از سوي اعضاي شعبه اصفهان سازمان دانش آموختگان درارتباط با چگونگي ادامه راه و ميزان توانايي رهبران جنبش براي ارائه راهكار جهت تحقق اهداف جنبش سبز بيان داشت كه حركت شكل گرفته در خرداد ماه سال گذشته واجد اين ويژگي مهم بود كه توانست همه مردم از طيف هاي گوناگون و با طرز تفكر هاي متفاوت در داخل و خارج از كشور را درو هم جمع نمايد . وي در ادامه پاسخ به اين سوال ايجاد شبكه هاي اجتماعي و حركات ابتكاري را از جمله راهكار هايي دانست كه در رساندن جنبش به اهداف خود نقش وافري مي توانند داشته باشند.

مير حسين موسوي همچنين در پاسخ به سوال يكي ديگر از اعضاي شعبه اصفهان سازمان دانش آموختگان در رابطه با برنامه ها ي جنبش براي آينده پاسخ داد كه نمي توان جنبش اعتراضي مردم را همچون نقاشي در نظر گرفت كه طراح آن از قبل تمام خصوصيات و ويژگي هاي آن را در ذهن دارد و آنگاه بر اساس آن طرح خود را به تصوير مي كشد، بلكه عليرغم قابل تصور بودن طرح و شماي كلي آن ، بايد گفت كه بخش ها و جزييات آن به مرور زمان و متناسب با شرايط مكاني و زماني شكل خواهند گرفت.

در پايان ميرحسين موسوي با اشاره به اين مساله كه حركت اعتراضي مردم تا همين جا نيز پيروزي هاي بزرگي در بر داشته عنوان كرد كه حتي اگر پس از سالها تنها خاطره اي از اين ايام د ر اذهان باقي مانده باشد خود نشانه و گواهي است بر اينكه ملت ايران ملتي زنده و بيدار بوده و خواهد بود .

زهرا رهنورد همسر ميرحسين موسوي نيز در اين ديدار آگاهي و اطلاعاتي كه مردم در اين چند ماهه كسب كرده اند را موضوعي قابل توجه و پر اهميت دانست و اين مساله را از جمله دستاوردهاي مهم جنبش اعتراضي مردم عنوان كرد كه نبايد بي تفاوت از كنار آن گذشت.